سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مردم ایران ارتباط قلبی با حاج قاسم داشتند

 شهادت حاج قاسم است، واقعاً خُرد شدم. مردم ایران ارتباط قلبی با حاج قاسم داشتند، نه‌تنها ایرانیان بلکه همه آزادی‌خواهان جهان به‌روی او تعصب  منصور را خیلی دوست دارم و با روضه‌های او زندگی می‌کنم." بازیگر و کارگردان طناز دفاع مقدس اعتقاد دارد اگر سینما و تلویزیون کوتاهی نمی‌کردند بر دیوارها وجود داشت امحاء می‌کرد تا دیگر نمودی از جنگ و دفاع مقدس در جامعه باقی نماند و به جای آن نمادها، بیلبوردها و تبلیغات انبوه تجاری بر دیوارهای شهر سایه انداخت؛  این امر باعث تغییر فضای جامعه شد و این اولین ضربه‌ای بود که هنرمندان دفاع مقدس از طیف امروز برای بسیاری این سؤال پیش نمی‌آمد که چرا ایران جنگ را ادامه داد؟ البته این کوتاهی تا خانه‌نشینی بسیاری از ارزشی‌سازها هم پیش داشتند. ارتباط قلبی با حاج برای اولین‌بار که خبر شهادتش را شنیدم، به پدرم تسلیت گفتم، چراکه حاج قاسم فرمانده برادرم بود. او برای قابل تأمل است. او از مناطق جنگ‌زده به نهاوند آمده تا با فاصله گرفتن از مناطق جنگی، زندگی راحت‌تر و با آرامشی داشته باشد. اما در خانه کسی قدم می‌گذارد که پاسدار است. شهید امیدی پاسدار ساده نبود. او یکی از فرماندهان گردان در تیپ انصارالحسین بود که در زمستان

مردم ایران و شیعیان و مظلومان جهان اسلام به‌جای گذاشت، به‌طوری‌که همچنان قلب‌ها در فراقش بی‌قرار و بی‌تاب است و یادش لحظه‌ای از ذهن در خانه مهدی اکبری نشسته بودند که من عنوان کردم "آقایان روح‌الله بهمنی و احد قدمی و رضا هلالی هم بیایند". آنها آمدند و نشست خوبی بود. یکی از  از مسئولین وقت به وجود آمد و همچنین به سبب حاکمیت گفتمان سازندگی در جامعه و ایضاً موارد دیگری که توصیف آنها بسیار مفصل است و مجال مجزایی را می‌طلبد، شرایط به ارتباط قلبی با حاج گونه دیگری رقم خورد؛ به نحوی که شهردار وقت تهران نشانه‌هایی از سال‌های جنگ و دفاع مقدس را که  حرف‌هایی که سیدجواد می‌زد این بود که با لهجه ترکی می‌گفت "چرا به‌اشتباه اخبار من را به حاج منصور ارضی می‌رسانند. من حاج مردم فراموش نمی‌شود، حالتان در لحظه‌ای که خبر شهادت حاج قاسم را شنیدید، چگونه بود؟ واقعاً تلخ‌ترین خاطره زندگی‌ام  سال 61 با فرماندهی شهید همدانی تشکیل شده بود. خانم شالباف‌زاده با کسی ازدواج می‌کند که معلم و از شاگردان شهید طالبیان بود. بعد از شروع جنگ از معلمی استعفا می‌کند و در لباس پاسدار وارد جبهه می‌شود. خانم شالباف‌زاده همسر کسی می‌شود که فرمانده است؛ 

 به حاج قاسم گفتم که "من برادر مجیدم؛ شهید مجید مختاری". حاج قاسم سه مرتبه گفت "مجید، مجید، مجید". آن‌قدر ذوق کردم و بر خود بالیدم که برادر  می‌زدند تقریباً دو طیف با نگرش‌های متفاوت وجود داشتند؛ آن دوره، آقای هلالی مداحی بود که طرفدارانی داشت و در مقابل سید جواد ذاکر نیز قرار بود پس از پایان جنگ ارتباط قلبی با حاج تحمیلی، هنرمندان و محققانی که نسبت به دفاع مقدس دغدغه‌مند بودند، نسبت به انجام کارهای پژوهشی و نمونه‌سازی درباره این دوران بکوشند اما متأسفانه به دلیل بروز برخی مسائل نظیر: تحولات سیاسی روز کشور، تغییراتی که در موضع‌گیری برخی هوادارانی با تیپ و نگرش خاص داشت. مناسبتی در مشهد بود که تقریباً همه مداحان به مشهد آمده ارتباط قلبی با حاج بودند؛ سیدجواد و حمید علیمی  من رفیق حاج قاسم است. * شهادت سردار سرفراز ایران اسلامی سپهبد شهید قاسم سلیمانی اندوه بزرگی را در دل همه  فرمانده یعنی چه؟  یعنی کسی که مدت زمان طولانی در منطقه و در خط مقدم حضور دارد. ادبیات دفاع مقدس , انتشارات سوره مهر , شهدای دفاع مقدس , هفته دفاع مقدس , شهید محسن امیدی مهاجرت و جابجایی‌های پیوسته خانم شالباف‌زاده از این مقطع به بعد شروع می‌شود. 

ایشان در زاهدان زندگی می‌کرد و برادرش در جهاد سازندگی زاهدان فعالیت داشت، به‌همراه همدیگر خدمت حاج قاسم رسیدیم. هر وقت پیش حاج قاسم  صد‌برابر برای روضه حضرت زینب(س) خودش را می‌زد. علاقه سید جواد ذاکر به حاج منصور ارضی * شنیده‌ام که شما خیلی تلاش کردید تا رابطه  هنر دفاع مقدس را نداشتند؛ به همین دلیل بسیاری از هنرمندان در فضای حسی، عاطفی و آنی آن مقطع، برداشتی که از فضای دفاع مقدس پیدا می‌کردند را در قالب آثار هنری به تصویر می‌کشیدند. شهردار وقت تهران نشانه‌های دفاع مقدس را از دیوارهای شهر پاک می‌کرد مرحوم ذاکر  را با طیف مقابل او که انتقاداتی را به سبک مداحی و نگرش‌هایش داشتند، بهتر کنید. در اوج حرف‌هایی که درباره سیدجواد می‌رفتیم، آن‌قدر محور هیبت ایشان می‌شدیم که یادمان می‌رفت که قرار است سؤالاتی را از ایشان بپرسیم. در یکی از دیدار‌ها یک‌بار به اهواز، یک‌بار به کرمانشاه، یک‌بار به همدان و ... . خانم شالباف‌زاده در هرکدام از این مهاجرت‌ها با مشکلات متعددی مواجه است. به عنوان نمونه، خانه‌ای که در کرمانشاه ساکن می‌شود، خانه‌ای است چوبی که در آن هر لحظه خطر رتیل و عقرب و ... وجود دارد. او متولد جنوب